کاش میشد هیچ کس تنها نبود

از من آزرده مشو،

ميروم از خانه ي تو،

قبل رفتن تو بدان عاشق و بي تقصيرم،

تو اگر خسته اي از دست دلم حرفي نيست،

امر كن تا كه بميرم به خدا مي ميرم...
منبع: مطالب عاشقانه

*زیبا ترین جمله پدر ژپتو به پینوکیو:

چوبی بمون دنیای ادمها سنگیه.

*یافته هایت را با یافته هایت مقایسه کن اگر خدارا یافتی هر چه بافتی مهم نیست.

*خدایا اجازه ؟؟ میخوام می خوام برگه ی امتحانم رابدم می دانم هنوز وقت تمام نشده ملی من دیگه خسته شدم.

خدا ادم را واسه عاشقی ساخت ،نه واسه درد

پس چرا هیچ کسی عاشقی نکرد

خدا ادم را برای دل سپردن افرید

پس چرا محبت و کسی ندید

تو شب ابری چشمام کی می تونه تاب بیاره؟

ابر دل گیر نگاهم یه کاری کن که بباره

توی بازار کساد مهربونی

توی بی مه نفسی،بی همزبونی

تو بودی تنها کسی که دل سپردی

تو بودی کسی که دل و بردی

من مث تو عاشقی اینجا ندیدم

حرف عشق را من از کسی نشنیدم

توی مرگ عاشقی وتوی مرگ مهربونی

توی تنها که عشق را میدونی

وقتی هستی تو کنارمدیگه غصه ای ندارم

وقتی تو نیستی در کنارم من دیگه هیچی ندارم

تو بودی تنها کسی که من را باور کردی

تاج عشقم وتو بر سر کردی

منبع:حلالم کن

ان روز که سهراب نوشت

تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبر از دل پد درد گل یا س نداشت

چه شقایق باشد چه گل سوسن ویاس

زندگی اجبار است

شنیدم که دلم گفت : بمان ایست نرو

به خدا وقت خداحافظی نیست نرو

نکنه فکر کنی در دل من مهر تو نیست

گوش کن نبض دلم زمزمه اش چیست نرو

چشم من ، چشمه ی زاینده رود

گونه ام بسته ی رود،اشکی همچو حبابی نرود

در نگاه تو رها شدم از بود و نبود 

تو که اهسته می خوانی قنوت گریه هایت را

میان ربنای سبز دستانت ،دعایم کن 

دعا می کنم غرق باران شوی

چو بوی خوش یاس و ریحان شوی

دعا می کنم بر بلندای عشق

بهاری ترین فل دوران شوی

......................................................

کنار اشیانه تو اشیانه می کنم

فضای اشیانه را پر از ستاره می کنم

یکی سوال می کند به خاطر چه زندهای؟

و من برای زندگی تو را بهانه می کنم

چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم

خواستی گل نشوی تا به تو عادت نکنم!!

یه وقت هایی چه خوش حالی

یه وقت هایی دلت تنگه

یکی حرف ها تا می فهمه

یکی انگار از سنگه

چه اسون بهترین میشی

جه اسون تر یه بیهوده

چرا سردرگمی تا بوده همین بوده

واسه دلتنگی های تو یکی با گریه بیداره

یکی چشماشو می بنده ، می ره وتنهات می زاره

با این که خسته ای شاید از این دنیای پر از سختی

یه احساسی بهت می گه که بی اندازه خوشبختی

خیلی با خودش کلنجار رفته بود ...

ولی نه ، بخاطر کارهای پسرِ نوح نمی توانست

به نوح علیه السلام ایمان بیاورد.

ولی سرآخر؛ او هم با پسر نوح غرق شد.

خدا را بخاطر خدا پرستش کن

نه بخاطر آدمها و اسطوره هایت،

 این روزها ؛ داستان تلخیست

داستان مردی که،  ایمانش به خداوند را

به انسان دیگری گره زده است

وقتی چنین می شود

سقوط او به سقوط ـش منجر می شود ...

به همین سادگی و تمام